گاهی اوقات حتی دلسوزانهترین کلمات ما میتواند برای کسانی که تازه طلاق گرفتند دردناک باشد.
هر کسی در ابتدای ایجاد زندگی مشترک تصورات و رویاهایی برای خود دارد. اگر زوجی از هم طلاق میگیرند یعنی به هر حال به آن تصویرهای خود از خوشبحتی، نرسیدند. ممکن است حتی برای برخی با گذشت مدت طولانی هنوز یادآوری این موضوع ناراحتکننده باشد. در واقع ما باید به تصمیمات دیگران در زندگی خصوصی و شخصیشان احترام بگذاریم.
۱. «چه اتفاقی افتاد؟»
پرسیدن دلیل طلاق، قطع به یقین جذاب نیست و توضیح دادن این موضوع، میتواند افراد را موذب کند. در واقع اگر شما روانکاو یا کسی هستید که این افراد از شما برای رفع بحران روحی خود کمک خواستند، حق دارید بپرسید؛ ولی اگر تنها یک دوست یا حتی اعضای خانواده هستید نباید این سوال را بپرسید. این سوالها در دستهی موضوعات شخصی هستند و پرسیدن سوال «چه اتفاقی افتاد که طلاق گرفتید؟» تجاوز به حریم شخصی افراد است.
۲. «بهترین کار را کردی»
گاهی اوقات شرایط به سمتی پیش میرود که بهترین راه برای هر دو نفر در رابطه، طلاق است. ولی شما نباید این حرف را به کسانی که طلاق گرفتند بزنید. در واقع آنها نیز به همین نتیجه رسیدند که از یکدیگر جدا شدند؛ اما شنیدن این جمله از اطرافیان به هیچ عنوان تسکیندهنده نیست. اغلب این جمله را برای دلداری میگوییم که ممکن است اثر معکوس بگذارد. آنها بهترین تلاش خود را برای ساختن زندگیشان انجام دادند و حالا خوشایند نیست که بشنوند تلاششان از نظر بقیه اشتباهی بیش نبوده است.
۳. «با شخص جدید آشنا شو»
شما نیت خیرخواهانه دارید و میخواهید به دوست یا بستگان خود کمک کنید تا زودتر به روال زندگی طبیعی خود برگردند؛ اما ملاقات یک فرد جدید، آن هم مدت کمی بعد از طلاق نه تنها به نفع هیچ کدام نیست؛ بلکه موجب سرکوب احساسات شده و این یعنی انفجاری در راه خواهد بود. باید به افراد زمان داد تا اتفاقات را هضم کرده و خود را برای ادامهی زندگی آماده کنند.
۴. «خونه بنشین تا بتوانی خودت را پیدا کنی»
درست است که افراد بعد از طلاق نیاز به زمان برای بازسازی احساسات و انگیزهی خود دارند؛ ولی دلیل نمیشود تمام مدت را در خانه بنشینند و زانوی غم بغل بگیرند تا به اوضاع طبیعی برگردند. سرکار رفتن، دیدن خانواده و تفریحات با دوستان گاهی میتواند به گذراندن آن دورهی حساس کمک شایانی کند.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.