✦✦ شعر ولادت امام زمان (عج) ✦✦
باز هم روح الامین دارد غزل میآورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل میآورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسبتر
واژه واژه بر لبم جام عسل میآورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی دادهاست
واژه نابی که در چندین محل میآورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله «حیّ علی خیرالعمل» میآورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائما این بیت را ضربالمثل میآورد:
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه قطره کجا و جلوه دریا کجا؟!
کوچههای شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچهها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می میچکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اول خوب از این مُلک، دربانی کنید
هر که باشد نوکر تو زود آقا میشود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا میشود
یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت
نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت
گر چه آقا مثل یوسف با نمک هستی ولی
نام زیبای تو شیرین کرده کام اهل بیت
السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر
لحظه لحظه میرسد بر تو سلام اهل بیت
از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود
نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت
میرسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی
میرسی تا که بگیری انتقام اهل بیت
مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری
میبری با جلوهات دل از امام عسگری
نیمه شعبان که میگردد عیان، صاحب زمان
میکند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان
اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین
میوزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان
یک سؤال آقا!… اگر که جای کعبه ثابت است
پس چرا در هر کجا داری مکان، صاحب زمان؟!
تشنه هستم تشنه یک جرعه دیدار تو
وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان
میرسی یک روز ای خورشید پشت ابرها
میکنی پیدا مزار بینشان، صاحب زمان
با ظهورت میشود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت میشود آن لحظه آقا نوکرت
العجل آقا! بیا چشم انتظاریها بس است
در فراقت اشکها و بیقراری ها بس است
اشکها ما که یک لحظه به درد تو نخورد
نالهها و ضجهها و گریه زاریها بس است
تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم
ندبه و خون دل و شب زنده داریها بس است
معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت
ما جوانها را کمک کن، شرمساریها بس است
باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد
گوشه گیریهای ما و راز داری بس است
با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن
قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن
محمد فردوسی
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.