۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » فرهنگ و هنر » کتاب و ادبیات
  • شناسه : 17046
  • ۲۹ آبان ۱۳۹۹ - ۷:۴۴
  • ارسال توسط :
احوالپرسی با ساکنان کتابخانه‌
احوالپرسی با ساکنان کتابخانه‌

احوالپرسی با ساکنان کتابخانه‌

هر کسی سراغ هر چه که دوست دارد برود حتماً از آن انرژی می‌گیرد.

فریدون صدیقی
روزنامه نگار


به خاطر دارم که با کتاب «وفا» از زنده یاد جواد فاضل که پاورقی نویس بود کتابخوان شدم. کلاس دوم دبیرستان بودم و در دوران بلوغ. «وفا» یک داستان عاشقانه بود از دبیری که سر کلاس ادبیات یکی از شاگردانش عاشقش می‌شود و نثر روان و گیرا و جذاب و پرکرشمه و داستان پرآنتریک آن از یک عشق ممنوعه مرا جذب کرد. بعد از خواندن «وفا» دنبال این برآمدم که دیگر کتاب‌های جواد فاضل را پیدا کنم که به سختی و دشواری هم این کار را انجام دادم و پس از آن پریدم در کتاب‌های دیگر و جهان دیگر و کتابخوانی را همچنان ادامه دادم. می‌توانم بگویم در کتابخوانی مرهون جواد فاضل هستم.
در این سال‌ها کتاب‌های بسیار زیادی خوانده‌ام که بیشتر آنها در حوزه ادبیات بوده‌اند. می‌توانم بگویم به طرف انتخاب کتاب‌هایی می‌روم که بتواند پاسخگوی سلیقه و نظر من باشد. یا خودم مستقیم کتاب را انتخاب می‌کنم یا در روزنامه‌هایی که کار می‌کنم از دوستان جوان‌تر که اهل ادبیات و شعر و داستان هستند می‌خواهم تا کتاب‌های خوب را به من معرفی کنند.
به همین دلیل هر کتابی را که در این سال‌ها خوانده‌ام کتاب‌هایی بوده که ارزش خواندن داشته است و بعضی از این کتاب‌ها شخصیتی دارند که بدون اینکه خودمان متوجه شویم جای پایی در ما می‌گذارند. اثر انگشتی از خودشان به جا می‌گذارند که در جای دیگر، در یک دوره دیگر و در یک یادداشت و نوشته‌ای بدون اینکه متوجه باشی آن نگاه و منظر را ممکن است تکرار کنی.
از همان ابتدا که شروع به کتابخوانی کردم تلاش کردم پیرامون خودم کتاب جمع کنم و صاحب کتابخانه شوم. به تبع علایق و سلایقم که نقطه کانونی آن ادبیات است. اکنون حدود ۴ هزار کتاب دارم و واقعیت این است که دیدن هرکتابی که یک امضا و نویسنده دارد برای من به مثابه دیدن و احوالپرسی با تعدادی انسان فهیم و داناست. در خانه ما من هستم و همسرم. کم سروصداییم و بچه‌ها هم نیستند.
در این فضای بی‌سروصدا رو در رو شدن و حتی گذشتن از کنار انبوهی کتاب در قفسه‌ها برای من خوشایند است و حالم را خوب می‌کند. با این کتاب‌ها و این کتابخانه فکر می‌کنم چند هزار نفریم و در مراوده درونی با این جمعیت و جامعه هستم و این رودررو شدن حال مرا خوب می‌کند. مانند قالی فروشی که دیدن قالی‌ها و نقش و رنگ و ترنج حالش را خوب می‌کند.
مبتلا شدن به هر موضوع و پدیده‌ای برای هر کسی و در هر جهانی به زعم من باید بازخوردی مثبت و انرژی زا ایجاد کند و از نظر من هر کسی سراغ هر چه که دوست دارد برود حتماً از آن انرژی می‌گیرد. نباید از این دوست داشتن‌ها غافل بود که عزیزترینش به نظر من کتاب است.