۞مرکز مشاوره حال خوب
دکتر کبری درویش پیشه ؛ مشاور خانواده و زوج درمانگر (حضوری و تلفنی ) تلفن هماهنگی و تعیین وقت:09102904758

موقعیت شما : صفحه اصلی » تهران
  • شناسه : 33090
  • ۰۵ آذر ۱۴۰۱ - ۸:۱۵
  • ارسال توسط :
کشتن و مثله کردن همسر به گمان ارتباط پنهانی
کشتن و مثله کردن همسر به گمان ارتباط پنهانی

کشتن و مثله کردن همسر به گمان ارتباط پنهانی

اولياي دم براي دامادشان درخواست قصاص کردند .

مردي که همسرش را به قتل رسانده و جسدش را پس از مثله کردن در بيابان‌هاي خارج شهر رها کرده بود، در برابر قاضي و اولياي دم قرار گرفت.

رسيدگي به اين پرونده از ارديبهشت سال گذشته با گزارش مرد جواني که مدعي بود همسرش ناپديد شده آغاز شد. وي در توضيح ماجرا به مأموران گفت: مثل هميشه صبح براي رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم اما وقتي چند ساعت بعد با تلفن خانه و تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و جواب نداد نگران شدم. هرجا که احتمال مي‌دادم رفته باشد سر زدم و با همه آشنايان و دوستان مان تماس گرفتم اما خبري از همسرم نبود تا اينکه تصميم گرفتم از پليس کمک بگيرم.

در ادامه مأموران تحقيقات خود را براي يافتن زن جوان پي گرفتند و مشخص شد مردجوان واقعيتي را پنهان مي‌کند. از اين رو وي تحت بازجويي‌هاي تخصصي قرار گرفت و در نهايت به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشريح ماجرا گفت: چند ماهي بود که به همسرم مشکوک شده بودم و فکر مي‌کردم که با شخصي رابطه پنهاني دارد. بارها تهديدش کردم و گفتم که اگر شکم به يقين تبديل شود تو را خواهم کشت اما او در رفتارهايش تغييري ايجاد نکرد تا اينکه روز حادثه بازهم سر همين موضوع درگير شديم و با شالي که دور گردنش بود او را خفه کردم.

وي ادامه داد: اما بعد نمي‌دانستم جسدش را چه کار کنم. در نهايت تصميم گرفتم او را مثله کنم و در کيسه‌هايي بگذارم. بعد جسدش را به حواشي شهر سمنان بردم و در چاله‌اي انداختم. وقتي به خانه برگشتم تصميم گرفتم با قصه پردازي خودم را بي‌خبر نشان دهم و موضوع ناپديد شدن او را مطرح کردم. با خانواده و چند نفري هم تماس گرفتم و پيگيرش شدم تا کسي شک نکند. پس از اعتراف‌هاي صريح متهم، مأموران به محلي که او اعلام کرده بود رفتند و جسد مثله شده همسرش را پيدا کردند.

با تکميل تحقيقات و گزارش پليس و همين‌طور اعتراف‌هاي صريح متهم، پرونده براي رسيدگي به شعبه دهم دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد.

در ابتداي اين جلسه اولياي دم براي دامادشان درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جايگاه رفت و گفت: من نمي‌خواستم همسرم را به قتل برسانم. به رفتارهاي او مشکوک شده بودم و تصور مي‌کردم همسرم کارهاي اشتباهي انجام مي‌دهد. آخرين بار وقتي با او سر همين موضوع بحث کرديم متوجه شدم نمي‌خواهد زير بار اشتباهاتش برود به همين خاطر باهم درگير شديم و در يک لحظه از شدت عصبانيت نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را خفه کردم. اما خيلي زود پشيمان شدم، حالا هم از خانواده همسرم شرمنده‌ام و درخواست دارم مرا ببخشند.

پس از اظهارات متهم و وکيل او، قضات براي صدور حکم وارد شور شدند.